همه تلاش میکنند تو موفق شوی
رضا باوفا رئیس تیم BI متولد 1363، دانشآموختۀ مهندسی نرمافزار و رئیس تیم BI در گلرنگ سیستم است. اصلیترین شاخصه ظاهری او سبیل مشکی ستارخانی است که گویا باعث ارتباط بهترش با مشتریها شده و آنها به خاطر همین سبیل از او حساب میبرند. رضا با وفا اولین نوآوری است که ایدهاش در شاتل پذیرفته شده است و به زودی هم وارد سومین و آخرین سفر نوآوری یعنی دورۀ شتابدهی میشود. با او دربارۀ تجربهاش در سفر نوآوری شاتل گپ زدیم.
چه شد که تصمیم گرفتید با شاتل همکاری کنید و ایده نوآورانه بدهید؟
من در حوزه IT زیاد کار کردهام و جا به جا شدهام از پشتیبانی و استقرار گرفته تا کسب و کار. همین تجربه به من کمک کرد تا دید بازتری داشته باشم و بتوانم روی یک سری از موضوعات بیشتر متمرکز شوم. وقتی که شاتل شکل گرفت به این فکر کردم که چطور میتوانم به سازمان کمک کنم تا یکی از مشکلاتش حل شود و اتفاق خوبی بیفتد. همین شد که ایده ای که توی ذهنم بود را مطرح کردم. به لطف شاتل توانستم فضای استارتاپی مورد نظرم را بدون نگرانی از هزینههای مرتبط با آن اجرا کنم. چون راه انداختن استارتاپ بسیار دشوار و پیچیده است. شاتل نوآوری بار هزینهها را از روی دوش من و تیمم برداشت و توانستیم با تمرکز روی ایده کار را پیش ببریم.
اعضای تیم گلرنگ سیستمی هستند یا از بیرون سازمان جذب شدهاند؟
بابک جوانمرد، گلفام درویشی، معینالدین منصورفر و حسین حسنزاده همه از بچههای گلرنگ سیستم هستند. خوشبختانه نیروی متخصص به قدر کافی داریم و نیاز به جذب نیروی خارج از سازمان نداشتیم.
پیش از ورود به شاتل از آن حتماً یک تصوری داشتید چقدر تجربهای که داشتید به آن تصور نزدیک بود؟
اول که به نظر میآمد ساده باشد. بدون مشکل کار را شروع کردیم چون افرادی که تجربه و علم آن را داشتند برای پیشبرد پروژه ما را همراهی میکردند. اما کمکم کار از آنچه فکر میکردم سختتر شد. مراحل استارتاپی را کامل طی کردم؛ این فضا پیچیدگی خاص خودش را دارد و من میبایست در نقش کسی میبودم که میخواهد کار را پیش ببرد و برای مشتریها بتواند توجیه خوبی داشته باشد. با وجود همۀ سختیها اما تجربه بسیار خوبی بود.
کار کردن با تیم شاتل نوآوری چطور بود؟
واقعاً کار تیمی خوبی با هم داشتیم؛ هم به لحاظ تعامل و هم به لحاظ مسائل فنی. خیلی چیزها یاد گرفتم به خصوص در موضوعاتی که فکر میکردم کامل وارد هستم و نیاز به کمک ندارم. تیم شاتل تک تک موضوعات را برایم باز میکرد و هر کدام دقیق تحلیل میشد. من هم چون موضوعات مورد علاقهام بود بسیار استقبال میکردم. تحلیلها دستاورد خوبی برای من داشت.
قشنگترین خاطره یا تجربهای که داشتید چه بود؟
فکر کنم قشنگترینش حمایت مدیرعامل بود. ایشان از موضوع خیلی دفاع کردند. اعضای تیم هم بحثهایی که میکردند نشان میداد که ایدۀ من عملی می شود. اینکه بسیار روشن و شفاف با آدمهایی وارد بحث شوی که تجربه دارند و همه، تلاش میکنند تو موفق شوی و ایدهات را عملی کنی بسیار خوشایند است.
چقدر با جملۀ مسیر موفقیت از شکست میگذرد موافقید؟
جملۀ درستی است. اغلب ما همیشه ابعاد مثبت کار را می بینیم. یعنی فکر میکنیم چون یک ایدهای در ذهنمان داریم و به نظر ابعاد آن شفاف است حتماً می توانیم انجامش بدهیم. اما زمان اجرا مسائلی پیش میآید که قابل پیش بینی نیست و باعث شکست پروژه میشود. اگر ما تجربۀ شکست در آن را داشته باشیم و یکی دوباره مسیر را رفته باشیم می دانیم با چه چالشهایی قرار است مواجه شویم. ما در شاتل با همین الگو پیش رفتیم. ما اول به این فکر میکنیم که چطور طرحمان را جلو ببریم. آیا این طرح قابلیت اجرایی شدن دارد یا نه؟ همینها باعث میشود هزینههای شکست طرح کاهش پیدا کند و شکست کمرنگ شود.
نوآور بودن چه حسی دارد؟
وقتی ایدهای مطرح میکنید تا زمانی که به نتیجه نرسیده اغلب میگویند حالا یک چیزی گفته معلوم نیست که به درد بخورد. اما نقطه عطف جایی است که با یک عده بحث میکنی و همه با هم به این نتیجه میرسید که این کار شدنی است و اتفاقاً به نتیجه میرسد. وقتی رسمیت پیدا میکند و همه متوجه میشوند جای خوشحالی بسیاری دارد. سازمان از تو پشتیبانی میکند و از طرف همکارانت هم حس خوبی دریافت میکنی. برای من بسیار جذاب است چون اول هیچ کس باور نمیکرد اما حالا واقعاً دارد انجام میشود.
برای نوآور شدن باید چه ویژگیهایی داشته باشیم؟
صبر و پشتکار؛ اینجور کارها مستندسازی زیادی نیاز دارد. روندهای بسیار زیادی باید به صورت علمی طی شود. به نظرم مهمترین ویژگیها صبر و پشتکار و باور داشتن به این است که ایدۀ تو قابل اتفاق افتادن است.